زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه
 

روایت لولا علی لهلک عمر





روایت «لولا علی (علیه‌السّلام) لهلک عمر» از زبان خلیفه دوم عمر بن خطاب، در جریان‌های مختلفی و بارها از زبان وی نسبت به حضرت امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) صادر شده است. این روایت دارای مصادر مختلفی است. در این مقاله ابتدا اسناد آن از کتب شیعه بررسی و سپس اسناد آن از منابع معتبر اهل‌سنت نقل می‌شود که برای اهل‌سنت نیز قابل اعتماد باشد.


۱ - منابع شیعه



روایت «لولا علی (علیه‌السّلام) لهلک عمر» که از زبان خلیفه دوم عمر بن خطاب است، در منابع متعدد شیعی آمده است که به برخی از آن اشاره می‌شود:


۲ - منابع اهل‌سنت



روایت «لولا علی (علیه‌السّلام) لهلک عمر» که از زبان خلیفه دوم عمر بن خطاب است، در منابع متعدد اهل‌سنت آمده است که به برخی از آن اشاره می‌شود:
[۳۶] رملی، احمد بن حمزه، حاشیة الرملی علی شرح التحریر، ج۴ ص۳۹.


۳ - ماجراهای بیان این سخن



این روایت بارها توسط عمر بن خطاب گفته شد که هر بار خود یک ماجرا دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

۳.۱ - روایت ابن عبدالبر


«قال احمد ابن زهیر حدثنا عبید الله بن عمر القواریری حدثنا مؤمل بن اسماعیل حدثنا سفیان الثوری عن یحیی بن سعید عن سعید بن المسیب قال کان عمر یتعوذ بالله من معضلة لیس لها ابو الحسن وقال فی المجنونة التی امر برجمها وفی التی وضعت لستة اشهر فاراد عمر رجمها فقال له علی ان الله تعالی یقول وحملة وفصاله ثلاثون شهرا الحدیث وقال له ان الله رفع القلم عن المجنون الحدیث فکان عمر یقول لولا علی لهلک عمر.»
و درباره زن دیوانه‌ای که عمر امر به سنگسار او کرد و در مورد زنی که شش ماهه بچه‌اش به دنیا آمده بود پس عمر خواست که آنها را سنگسار کند پس حضرت علی به او گفت همانا خدای متعال می‌گوید: و حمل زن و شیر دادنش سی ماه است... و همچنین به او گفت: همانا خدا تکلیف را از دیوانه برداشته است... پس عمر می‌گفت: اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.

۳.۱.۱ - بررسی سند روایت


در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی وثاقت آنها می‌پردازیم.

۳.۱.۱.۱ - سعید بن مسیب


سعید بن مسیب از راویان صحیح بخاری است.
سعید بن المسیب... احد العلماء الاثبات الفقهاء الکبار من کبار الثانیة اتفقوا علی ان مرسلاته اصح المراسیل وقال ابن المدینی لا اعلم فی التابعین اوسع علما منه.

۳.۱.۱.۲ - یحیی بن سعید


یحیی بن سعید از راویان بخاری است.
یحیی بن سعید بن قیس بن عمرو، الامام ابو سعید الانصاری، قاضی السفاح، عن انس، وابن المسیب، وعنه مالک، والقطان، حافظ فقیه حجة، مات ۱۴۳.
یحیی بن سعید بن قیس الانصاری المدنی ابو سعید القاضی ثقة ثبت، من الخامسة مات سنة اربع واربعین او بعدها ع.

۳.۱.۱.۳ - سفیان ثوری


سفیان ثوری از راویان صحیح بخاری است.
وقال شعبة، وسفیان بن عیینة، وابو عاصم النبیل، ویحیی بن معین، وغیر واحد من العلماء: سفیان امیرالمؤمنین فی الحدیث.

۳.۱.۱.۴ - مومل بن اسماعیل


مومل بن اسماعیل از روات صحیح بخاری است.
مؤمل بن اسماعیل البصری العمری مولاهم... قال ابو حاتم: صدوق شدید فی السنة کثیر الخطا... مات ۲۰۶. ت س ق.
قال ابن ابی خیثمة عن ابن معین ثقة وقال عثمان الدارمی قلت لابن معین‌ ای شئ حاله فقال ثقة قلت هو احب الیک او عبید الله یعنی ابن موسی فلم یفضل وقال ابو حاتم صدوق شدید فی السنة کثیر الخطا.

۳.۱.۱.۵ - عبیدالله بن عمر


عبیدالله بن عمر از راویان صحیح بخاری است.
عبید الله بن عمر القواریری ابو سعید البصری الحافظ روی مائة الف حدیث... مات فی ذی الحجة ۲۳۵. خ م د س.
عبیدالله بن عمر بن میسرة القواریری ابو سعید البصری نزیل بغداد ثقة ثبت.

۳.۱.۱.۶ - احمد بن زهیر


احمد بن زهیر بن حرب بن شداد... الحافظ الکبیر ابن الحافظ... قال الخطیب کان ثقة عالما متقنا حافظا بصیرا بایام الناس وائمة الادب.
بنابر این این روایت طبق مبانی رجالی اهل‌سنت صحیح می‌باشد.

۳.۲ - روایت زرندی حنفی


«ان رجلا اتی به الی عمر کان قال: فی جوابهم لما سالوه کیف اصبحت قال: اصبحت احب الفتنة، واکره الحق، واصدق الیهود والنصاری، وآمن بما لم اره واقر بما لم یخلق، فارسل عمر الی علی (علیه‌السّلام) فلما جاء اخبره بما قال الرجل فقال: صدق قال الله تعالی: انما اموالکم واولادکم فتنة، ویکره الحق یعنی الموت، قال الله تعالی وجائت سکرة الموت بالحق، وصدق الیهود والنصاری قال الله تعالی: وقالت الیهود لیست النصاری علی شئ وقالت النصاری لیست الیهود علی شئ، ویؤمن بما لم یره یعنی الله، ویقر بما لم یخلق یعنی الساعة فقال عمر: لولا علی لهلک عمر.»

روزی مردی نزد عمر آمد و در پاسخ به این سوال که به او گفته شد چگونه صبح کردی گفت: صبح کردم درحالی‌که فتنه را دوست داشتم و از حق کراهت داشتم و یهود و نصاری را تصدیق می‌کردم و به چیزی که ندیدم ایمان داشتم و به چیزی که خلق نشده اقرار داشتم پس عمر به دنبال حضرت علی (علیه‌السّلام) فرستاد پس زمانی که حضرت آمد آنها را از حرف‌هایی که مرد زده بود با خبر کرد و گفت راست می‌گوید زیرا خدای متعال می‌گوید: همانا اموال و اولاد شما فتنه است و از حق کراهت دارد یعنی مرگ (که حق است) زیرا خدای متعال می‌گوید: و سکره موت به حق آمد و تصدیق می‌کند یهود و نصاری را خدای متعال می‌فرماید: و یهود می‌گوید نصاری چیزی نیستند و نصاری می‌گویند یهود چیزی نیست و به چیزی که ندیده ایمان دارد یعنی خدای عزوجل و به چیزی که خلق نشده اقرار دارد یعنی ساعة (قیامت) پس عمر گفت: اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.

۳.۳ - روایت عضدالدین ایجی


قاضی عضدالدین ایجی از علمای مشهور اهل‌سنت در علم کلام در کتاب کلامی مواقف در بیان ادله در اعلمیت حضرت علی (علیه‌السّلام) در میان اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این روایت را نقل و آن را تایید می‌کند:
وروی ان امراة اتت بولد لستة اشهر من وقت النکاح فی زمان عمر رضی الله عنه فهم عمر برجمها، فقال علی رضی الله عنه لا سبیل لک علیها، وتلا قوله تعالی: • (وحمله وفصاله ثلاثون شهرا) فقال عمر: لولا علی لهلک عمر.
روایت شده است که زنی در زمان عمر فرزندش را شش ماه بعد از ازدواج به دنیا آورد پس عمر دستور به سنگسار او داد پس حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: تو اجازه چنین کاری نداری و آین آیه شریفه را تلاوت کرد (و حمله و فصاله ثلاثون شهرا) پس عمر گفت: اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.

۳.۴ - سخن خوارزمی


خوارزمی بعد از نقل این ماجرا کلام عمر را به صورت کامل‌تر بیان می‌کند:
عجزت النساء ان تلدن مثل علی بن ابی طالب، لولا علی لهلک عمر
زنان عاجزند از اینکه مثل علی ابن ابیطالب به دنیا آورند اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.

۴ - عبارت دیگر عمر



در بسیاری از جریانات خلیفه دوم عبارت دیگری نیز دارد که جالب است وی به خدا پناه می‌برد از هر مشکلی که حضرت علی (علیه‌السّلام) در آن حاضر نباشد و مسئله را حل نکند.
ابن‌حجر عسقلانی در فتح الباری می‌نویسد:
وفی کتاب النوادر للحمیدی والطبقات لمحمد بن سعد من روایة سعید بن المسیب قال کان عمر یتعوذ بالله من معضلة لیس لها ابو الحسن یعنی علی بن ابی طالب
وقال احمد بن زهیر حدثنا ابی قال حدثنا ابن عیینة عن ابن جریح عن ابن ابی ملکیة عن ابن عباس قال قال عمر علی اقضانا قال احمد ابن زهیر حدثنا عبید الله بن عمر القواریری حدثنا مؤمل بن اسماعیل حدثنا سفیان الثوری عن یحیی بن سعید عن سعید بن المسیب قال کان عمر یتعوذ بالله من معضلة لیس لها ابو الحسن.
همچنین در منابعی نظیر:
[۶۰] البکری، أحمد بن محمد، من حیاة خلیفة عمر بن الخطاب، ص۳۲۰.
[۶۵] زمخشری، محمود، الفائق فی غریب الحدیث، ج۲، ص۳۷۵.


۵ - پانویس


 
۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۷، ص۴۲۴.    
۲. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۰۶.    
۳. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۵۰.    
۴. صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶.    
۵. مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۱۱۱.    
۶. مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۱۴۹.    
۷. ابن‌شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۸۷.    
۸. طبری شیعی، محمد بن جریر، المسترشد، ص۵۴۸.    
۹. طبری شیعی، محمد بن جریر، المسترشد، ص۶۵۴.    
۱۰. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۲، ص۳۱۹    .
۱۱. بحرانی، سیدهاشم، مدینه المعاجز، ج۲، ص۴۶۰.    
۱۲. بحرانی، سیدهاشم، مدینه المعاجز، ج۵، ص۷۱.    
۱۳. السید الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۳۰.    
۱۴. السید الشریف المرتضی، الشافی فی الامامة، ج۴، ص۱۸۱.    
۱۵. حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامة، ص۱۰۴.    
۱۶. سید ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، ص۵۱۶.    
۱۷. سید ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، ص۲۵۵.    
۱۸. ابن‌قتیبه، عبدالله بن مسلم، تاویل مختلف الحدیث، ص۱۵۲.    
۱۹. ایجی، میرسید شریف، مواقف، ج۸، ص۳۷۰.    
۲۰. التفتازانی، سعدالدین، شرح مقاصد، ج۵، ص۲۸۲.    
۲۱. رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۸۰.    
۲۲. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۱۸.    
۲۳. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۲۰۵.    
۲۴. احمد جمال العمری، ابوبکر الباقلانی، تمهید الاوائل، ص۵۴۷.    
۲۵. ابن‌مردویه اصفهانی، احمد بن‌ موسی، مناقب علی ابن ابیطالب، ص۸۸.    
۲۶. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۶.    
۲۷. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۲، ص۱۷۲.    
۲۸. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۳، ص۱۴۷.    
۲۹. الدِّینَوری، ابن قتیبة، تاویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۱۶۲.    
۳۰. احمد جمال العمری، ابوبکر الباقلانی، تمهید الاوائل فی تلخیص الدلائل، ج۱، ص۵۰۲.    
۳۱. ماوردی شافعی، أبوالحسن علی بن محمد البصری البغدادی، الحاوی الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۵.    
۳۲. ماوردی شافعی، أبوالحسن علی بن محمد البصری البغدادی، الحاوی الکبیر، ج۱۳، ص۲۱۳.    
۳۳. سمعانی، أبوالمظفر، تفسیر سمعانی، ج۵، ص۱۵۴.    
۳۴. زمخشری، محمود، المفصل فی صنعه الاعراب، ج۱، ص۴۳۲.    
۳۵. ابن‌عربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، ج۱، ص۱۹۴.    
۳۶. رملی، احمد بن حمزه، حاشیة الرملی علی شرح التحریر، ج۴ ص۳۹.
۳۷. سعودی غزی عامری، احمد، الجد الحثیث، ج۱، ص۱۸۶.    
۳۸. خادمی، محمد بن محمد، بریقه محمودیه، ج۱، ص۲۱۱.    
۳۹. أبوعبدالله المالکی، محمد بن أحمد بن محمد علیش، منح الجلیل، ج۹، ص۶۴۸.    
۴۰. نکری، قاضی عبدالنبی، دستور العلماء، ج۱، ص۸۰.    
۴۱. ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، استیعاب، ج۳، ص۱۱۰۲-۱۱۰۳.    
۴۲. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۴۱.    
۴۳. الذهبی، شمس الدین، الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ج۲، ص۳۶۶.    
۴۴. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ج۲، ص۳۰۳.    
۴۵. المزی، جمال‌الدین، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۱۶۴-۱۶۵.    
۴۶. الذهبی، شمس الدین، الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ج۲، ص۳۰۹.    
۴۷. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۸۰.    
۴۸. الذهبی، شمس‌الدین، الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ج۱، ص۶۸۵.    
۴۹. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۳۷۳.    
۵۰. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۱ ص۱۷۴.    
۵۱. زرندی حنفی، محمد بن یوسف، نظم درر السمطین، ص۱۲۹.    
۵۲. ایجی، میرسید شریف، شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰.    
۵۳. سمعانی، أبوالمظفر، تفسیر سمعانی، ج۱، ص۲۳۶.    
۵۴. خوارزمی، الموفق بن احمد، المناقب، ص۸۱.    
۵۵. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۳۴۳.    
۵۶. ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، استیعاب، ج۳، ص۱۱۰۲-۱۱۰۳.    
۵۷. مناوی، عبد الرؤوف، فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۶.    
۵۸. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابة، ج۴، ص۲۳.    
۵۹. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۳۷.    
۶۰. البکری، أحمد بن محمد، من حیاة خلیفة عمر بن الخطاب، ص۳۲۰.
۶۱. ابن‌جبر، علی بن یوسف، نهج الایمان، ص۲۸۳.    
۶۲. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۲، ص۱۷۲.    
۶۳. الزبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۳۰، ص۴.    
۶۴. ابن‌قتیبه، عبدالله بن مسلم، تاویل مختلف الحدیث، ص۱۵۲.    
۶۵. زمخشری، محمود، الفائق فی غریب الحدیث، ج۲، ص۳۷۵.
۶۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۳۶۹.    
۶۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۴۰۶.    
۶۸. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۳۸.    
۶۹. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۹۷.    
۷۰. خوارزمی، الموفق بن احمد، المناقب، ص۹۶.    
۷۱. ابن‌قتیبه، عبدالله بن مسلم، غریب الحدیث، ج۲، ص۲۹۳.    
۷۲. ابن الأثیر، مجدالدین، النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۲۵۴.    
۷۳. لسان العرب، ابن منظور، ج۱۱، ص۴۵۳.    


۶ - منبع



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله روایت «لولا علی (علیه‌السّلام) لهلک عمر» در چه منابعی آمده است؟»    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.